㋡برگ های تقویم! ㋡

هر روز که تقویمم را نگاه میکنم ،

 

احساس میکنم که برگی از دفتر زندگانیم جدا شده .

 

چه ارزو های شیرینی از اول سال داشتم ،

 

ولی.........................!

 

ولی در اخر سال مثل برگ های پائیزی از شاخسار دلم  

جدا میشود .

 

گر چه گاهی وقتا زندگی مثل گلزاری زیبا و پر گل در  

 

رویا ی خودم جلوه خاصی میدهد ،

 

اما هنوز نتوانسته ام گلی از شاخه ی امید بچینم .

 

هر روز مثل روز دیگر و هر سال مثل سال های دیگر در  

دریای اندیشه های گوناگون و گاهی رنج اور غوطه  

 

خوردم و همواره امیدوار بودم که روزی برسد که قلب  

 

شکسته خودم رو با ارزو های تازه تری شاد کنم .

 

اخه تا کی انسان میتواند به امید اینده ای زیبا ،

 

روز های تیره و غم انگیز را تحمل کند .

 

هر برگ این تقویم که جدا میشود ارزویی بر باد می  

 

رود ولی من ارزو دارم که در هر سال میان تقویمم ،

 

برگی از یک روز زیبا و شادی برانگیز پیدا کنم .

نظرات 3 + ارسال نظر
تنها 1389/08/27 ساعت 23:55

عالیییییییییییییییییی مثل همیشه!
توپهههههههههههههههههههه مثل خودت!
ممنون خبرم کردی!
فعلا بایییییییییی می بینمت!

تنها 1389/08/28 ساعت 12:57

اپممممممممممممممممم اí دوست داشتی بیا!

سلام عزیزم تووووووپپپپپپپپپپپپ بود ببخشید دیر امدم انا الان اپم اگه خواستی بیا نظر یادت نره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد